۱۳۸۸ شهریور ۲۲, یکشنبه

چرا اقتصاد خانواده

سال 78 با تجربه اقتصادی اندک و انگیزه های غیر اقتصادی زیاد تصمیم به راه اندازی یک مجموعه تولید مواد غذائی گرفتم. با اینکه اصول تئوریک اقتصاد، بازار و روابط اجتماعی را به خوبی می دانستم و به نوعی از کودکی درگیر فعالیت های اقتصادی بودم و حوزه ارتباطی گسترده ای داشتم اما چندان اشرافی به پیچیدگی های حاکم بر فعالیت اقتصادی نداشتم.با این وجود پس از تلاش های فراوان و حمایت های اطرافیان و خانواده توانستم مجموعه تولید مواد غذائی را راه اندازی کنم. محصولات تولیدی ما با بازاریابی سخت کوشانه و متمادی در اکثر خرده فروشی ها و مراکز فروش استان های دور نزدیک نشسته بود. کیفیت محصول تولیدی ما با توجه به نوع دستگاه ها و دقت در انتخاب مواد اولیه و ترکیب آنها با رقبای قدر و قدیمی این صنعت قابل رقابت بود. از مکانیزم های انگیزشی قابل توجه ای برای بازاریابان و عرضه کننده ها استفاده می کردیم و به تبلیغات به عنوان یک مکانیزم تحریک کننده بازار مصرف ایمان داشتیم.در مدت کمتر از شش ماه توانستیم استاندارد مورد نیاز تولید را با مشکلات فراوان بدست آوریم نوع فعالیت و تلاش ما به گونه ای بود که ما خودمان را برای تولید محصولات دیگر نیز آماده می کردیم.
سیستم حسابداری خبر از رسیدن به نقطه سر به سر می داد ما توانسته بودیم سیستم را به سود آوری اولیه برسانم احساس می کردم همه چیز بر وفق مراد است اما در مدت کوتاهی همه چیز دگرگون شد. ما با اینکه خوب می فروختیم. شروع به ضرر دادن کرده بودیم. انگار جائی از کار ایراد داشت. این ایراد را سریع پیدا کردم بزرگترین ایراد کار ما رفتارهای غیر اقتصادی در یک بستر کاملاً اقتصادی بود. درحقیقت با تصمیم های غیر اصولی و ضد اقتصادی مجموعه نوپا تولیدی با ظاهر موفق را به ضرر دهی کشانده بودم. بعد از مدتی مجبور شدم آن واحد تولیدی را تعطیل کنم. این اتفاق تلخ برای کسانی که دورادور شاهد فعالیت های ما بودند باورکردنی نبود. و اکثراً این سوال را می پرسیدند راستی چرا کارخانه را تعطیل کردید.
بعد از این اتفاق بود که تصمیم گرفتم، دلایل این عدم موفقیت در حوزه فعالیت اقتصادی را بررسی دقیق تری بنمایم. به عوامل مختلفی برخوردم که هرکدام تأثیربه سزائی در شکست این فعالیت اقتصادی داشتند. ولی به عنوان یک پژوهشکر می بایست این موضوع را جدی تر بررسی نمایم.
این بررسی با استفاده از پنج روش انجام گرفت.
• اول زندگی اقتصادی خودم و فرایند رشدم را از کودکی تا بزرگ سالیم را بررسی نمودم. و در این واکاوی و تحلیل به نکات جالبی از فرایند رشد اقتصادی یک انسان دست یافتم. این مطالعه با استفاده از روش پدیدار شناختی انجام گرفت.
• دوم مطالعه اکتشافی با استفاده از 45 نمونه که با استفاده از شیوه نمونه گیری نظری انجام شد.در این مطالعه که با استفاده از مصاحبه عمیق انجام گرفت به مسائل اقتصادی که این خانواده ها که با آن درگیر بودند پرداخته شد. نتایج این مطالعه ما را به دسته بندی نسبتاً جامعی از مسائل اقتصادی خانواده های امروزی رساند.
• سوم با استفاده از روش مشاهده رفتارها و نظرات اقتصادی بیش از 1000 خانواده از فرهنگ ها و اقوام مختلف را ثبت نمودم .
• چهار یافته ها را با مطالعات قبلی که در این زمینه انجام گرفته بود مقایسه نمودم.
• پنج یافته های اولیه را در غالب توصیه های اقتصادی به آشنایان که دچار مشکلات اقتصادی بودند توصیه نمودم و به عنوان یک شیوه کاربردی آنها را در زندگی خودم به کار گرفتم و همچنین این یافته های خام اولیه را به صورت مبانی آموزشی تدوین نمودم و در کارگاه های آموزشی پژوهشی در کرج، تهران، اصفهان و شیراز به خانواده های مختلف ارائه نمودم و واکنش این خانواده ها را نسبت به این یافته ها کنترل نمودم تا در نهایت به یک مدل کاربردی نسبتاً جامع در حوزه اقتصاد خانواده دست یافتم.
این پژوهش 5 ساله در زمینه مدیریت و اقتصاده خانواده این شناخت را برای من به همراه داشت که یک خانواده متعادل و سالم چهار سطح شناخت از مدیریت و اقتصاد خانواده را باید داشته باشد. یا شاید موضوع را اینطور بتوانم مطرح کنم که خانواده های امروزی مشکلات و مسائل اقتصادیشان ناشی از عدم آشنایی با این چهار سطح از شناخت می باشد. این چهار سطح از شناخت به چهار سوال اساسی پاسخ میدهد.
1- چه قوانینی اقتصادی و مدیریتی حاکم بر زندگی ما می باشد؟
2- ما به عنوان یک عضو یا سرپرست خانواده چه وظایفی اقتصادی بر عهده داریم ؟
3- به چه مهارت های برای انجام وظایفمان نیاز داریم؟
4- از کجا می توانیم بفهمیم که زندگی اقتصادی درستی داریم؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر